عهد عبودیت در مسیر ذکرالله

 

عبودیت حقیقی، نه در ظاهر عبادات، بلکه در وفاداری کامل به رسالت الهی و پیروی از ولیّ خداست؛ که امروز، این عهد عبودیت، در شتاب به‌سوی ذکرالله و حضور در جبهه امام زمان و نایب او، معنا می‌یابد.

 

 

شما در هر تشهّد نماز، این جمله را تکرار می‌کنید: «أشهدُ أنَّ محمّدًا عبدُه».
محمد (صلى الله علیه و آله) عبد است. اما عبودیت او در چیست؟

عبودیت پیامبر به این معنا نیست که تنها بگوییم او نماز می‌خوانْد، نان حلال می‌خورد، رشوه نمی‌گرفت! این، فروکاستن عبودیت است به ظاهر عبادات. عبودیت رسول‌الله، در انجام رسالتی است که خداوند بر دوش او نهاده است؛ مأموریتی الهی که باید تا به آخر، بی‌کم‌وکاست، به انجام برسد. اگر رساند، عبد است؛ و اگر ترک گفت، مورد عتاب و غضب پروردگار قرار می‌گیرد.

در قرآن کریم، آیاتی هست که به‌روشنی می‌نمایاند: اگر پیامبر (صلى الله علیه و آله) در انجام مأموریت خود سستی می‌ورزید، خداوند او را با شدیدترین تهدیدها خطاب می‌کرد. آن‌گاه که می‌فرماید:
«لَنَأخُذَنَّ منه بالیمین \* ثُمَّ لَنَقطَعَنَّ منه الوَتین»؛
یعنی اگر جز آن‌چه می‌گوییم بر زبان جاری سازی، دستت را خواهیم گرفت و رگ قلبت را خواهیم برید!

و همان‌گونه بود ماجرای حضرت یونس (علیه‌السلام). مأمور بود که تا پایانِ کار، در میان مردم بماند، اما از سرِ خشم و دل‌شکستگی، مأموریت را رها کرد. هرچند نماز می‌گزارد و روزه می‌داشت، اما عبودیت او در وفا به رسالت نهفته بود. و چون از آن روی برتافت، توبیخ شد، و نهنگ را فرمان آمد که او را فروبرد.

انبیا، با خداوند عهد عبودیت بسته‌اند؛ عهدی که ادای رسالت، پیمان وفاداری به آن است.

اما رسالت پیامبر چه بود؟ رساندن عالم به وادی ذکر. عالمی که خواب و قیام و قعودش، خنده و گریه و بازار و تجارتش، همه آغشته به یاد خدا باشد. رسول آمده بود که این عالم، رنگ ذکر گیرد. این، عهد پیامبر است؛ و این، عین عبودیت اوست.

اما شیطان، در برابر این طرح قد علم می‌کند. نه آن‌که بتواند پیامبر را بلغزاند، که قدرت آن را ندارد؛ بلکه هجوم می‌آورد بر امت پیامبر. امتی که خداوند درباره‌شان فرمود:
﴿سَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ﴾.

بندگی امت در آن است که به‌سوی مغفرت و بهشتی که خدا برای اهل ایمان فراهم کرده، بشتابند. و شیطان، در پی آن است که ایشان را از این شتاب بازدارد.

عهد عبودیت پیامبر، رساندن عالم به ذکر است؛ و عهد عبودیت ما، دویدن به‌سوی آن ذکر.

در سوره جمعه می‌خوانیم:
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَىٰ ذِكْرِ اللَّهِ﴾.
یعنی چون ندای نماز جمعه برخاست، به سوی ذکر خدا بشتابید.

و این ذکر کیست؟ در روایات آمده: «ذکرُ الله»، همان محمد و آل محمد است. پس، شتاب به سوی ذکرالله، شتاب به سوی رسول و اهل بیت اوست.

ذکر، وردی تکراری نیست؛ ذکر، شخص است. شخصیت است. ذکر، محمد است، و آل محمد. اگر نمازت تو را از این ذکر بازدارد، آن نماز، هم‌سنگ شراب‌خواری است! اگر حجت، تو را از ذکر دور کند، آن حج، تفاوتی با تور تایلند ندارد!

همچنان‌که در عاشورا، ذکرالله از مکه روانه کوفه شد؛ او، حسین بود. برخی، چون ابن‌عباس، به تفسیر قرآن پرداختند؛ برخی، چون محمد حنفیه، سرگرم فقه و شریعت گشتند؛ و برخی، چون عبدالله جعفر طیار، در خدمت خلق بودند. همه اینان، از ذکرالله عقب ماندند.

قرآنشان، نمازشان، صندوق نیکوکاری‌شان، ایشان را از امام بازداشت. و این، عبودیت نیست؛ این، طغیان است.

سخن این‌جاست: نباید عبودیت را سطحی دید و آن را در لایه ظاهری عبادات خلاصه کرد. نماز اول وقت، نگاه ناپاک نکردن، نان حلال خوردن، همه این‌ها واجب‌اند، اما عبودیت چیزی فراتر است.

عبودیت آن است که وقتی از تو پرسیدند: در منطقه بندگی چه کردی؟ بگویی: «وقتی ندای نماز جمعه برخاست، به‌سوی ذکرالله دویدم.» این، همان عبودیتی است که در نماز شب زینب (سلام‌الله‌علیها) در عصر عاشورا تجلی یافت. نمازش، او را از خیمه‌گاه تا قتلگاه بازنداشت. در پی حسین دوید. آواره‌ی حسین شد. و این است معنای «سِلمٌ لِمَن سالمَ الحُسَین، و حربٌ لِمَن حارَبَ الحُسَین». این، بندگی است.

شیطان، برای شکستن این طرح، بساط دنیا را می‌گستراند. امت را به لهو و غفلت می‌کشاند:
﴿أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ \* حَتَّىٰ زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ﴾.

با حرص، با طمع، با رنگ‌های فریبنده‌ی دنیا، انسان را سرگرم می‌کند، تا آن‌گاه که ناگاه بر لب گور رسد و ببیند عمری را بر سر سفره‌ای گذرانده که باطن آن، آتش بود.
﴿كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ \* لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ﴾.

آری، حقیقت آن دنیا، جحیم است. جهنم، صرفاً آتشی برونی نیست؛ بلکه آن‌گاه که روابط اجتماعی فاسد گردد، جهنم در زمین متجلی می‌شود. اگر دوستی‌ها و دشمنی‌ها بر مدار معاویه و یزید بچرخد، این، خود جهنم است.

و روز قیامت خواهند پرسید: ما امام دادیم. اگر نداده بودیم، عذری بود؛ اما دادیم. پس چرا به وادی لهو و تکاثر رفتید؟
﴿ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ﴾.

امام رضا (علیه‌السلام) فرمود: «ما النعیمُ إلّا وِلایَتُنا». نعمت حقیقی، ولایت ماست. و خدا، از این نعمت خواهد پرسید.

آیا آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای، امتداد همان ولایت نیست؟ در قیامت خواهند پرسید: با این نعمت چه کردید؟

آیا چگونه دل‌تان آمد که او را با بن سلمان مقایسه کنید؟ با اردوغان، با نتانیاهو، با ترامپ؟!

و روز قیامت، خطاب خواهد شد به شیوخ امارات و امیر قطر: «سید قائد چه کم داشت که او را وانهادید و به ترامپ پناه بردید؟!»
﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا﴾.

بد نشستند، بد معامله کردند؛ نشستند بر سفره‌ای که باطنش آتش بود.

پیامبر (صلى الله علیه و آله) فرمود: «اعلموا أَنَّ الدُّنْیا بَحرٌ عَمیق، قد غَرِقَ فیهِ خَلقٌ کَثیر، و إنّ سَفینَةَ نَجاتِها أنا و أهلُ بَیتی».

آری، دنیا دریای ژرفی است که خلق بسیاری در آن غرق شده‌اند؛ و تنها کشتی نجات، کشتی محمد و آل محمد است.

و آیا امروز رهبری امت، بر مدار آل محمد نمی‌چرخد؟ آیا این نظام، به کشتی نجات گره نخورده؟ پس اگر کسی سوار نشود، غرق خواهد شد؛ خواه عالم باشد، خواه جاهل، خواه ثروتمند باشد، خواه فقیر.

عبودیت ما، همین است؛ همین حضور، همین همراهی، همین دویدن در پی ذکر.

و روز قیامت، روزی خواهد آمد با پنجاه موقف، که هر موقف هزار سال به طول انجامد:
﴿فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ﴾.
پنجاه هزار سال، ایست می‌دارند تا بپرسند: چه کردی؟ کجا ایستادی؟ به کدام سو رفتی؟

و اگر بتوانی پاسخ دهی: «پسَیتُ إلی ذِکرِ الله»، آن‌گاه است که:
«فَفازَ فَوزًا عَظیمًا». رستگار خواهی شد.

در آن روز، از قطره شیر آب یا لامپ صد وات نمی‌پرسند؛ از نعمت ولایت می‌پرسند. از نعمت آقا. از نعمت امام. خواهند پرسید: چه کردید در آن روزگار که اسرائیل یکی‌یکی موشک می‌زد، و شما ده کیلومتر جشن غدیر برگزار کردید؟! این، عهد عبودیت است.

سلیمان هم نماز می‌خواند، شاید شراب نمی‌نوشید، اما در همان روز که سر حسین را از تن جدا می‌کردند، بر سجاده نشسته بود. این نماز، اگر به امام نرساند، سودی ندارد.

و اگر کسی چون وهب، مسیحی باشد اما به امام بپیوندد، او عبد است. فائز است.

آیا اسماعیل هنیه، آن عالم سنی، به امام نپیوست؟ آری، آمد و کنار نعمت ایستاد. و در مقابل، برخی آیت‌الله‌ها، به دامان لندن رفتند. کدام یک عبد واقعی‌اند؟ پاسخ روشن است.

عهد بندگی ما، عهد حضور است؛ حضور در جبهه‌ی امام.

وزیر خارجه آمریکا آشکار می‌گوید: «مشکل ما با ایران، بر سر مسائل جزئی نیست. دعوای ما این است که آن‌ها می‌خواهند پایان تاریخ را با امام زمان رقم بزنند؛ و ما می‌خواهیم پایان تاریخ را خود بنویسیم.»

اینجاست که دعوا آغاز می‌شود.

و ای یهودیان!
﴿قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ﴾.

اگر راست می‌گویید که اولیای خدایید، پس چرا از مرگ می‌هراسید؟ چرا به بیمارستان‌های تل‌آویو پناه می‌برید؟

پس آری، دعوا اینجاست.

 

  • خطبه اول نمازجمعه 20 تیر1404

نویسندگان : خانم رمضان زارع ، خانم غفاری ، خانم محمدی ، خانم اسدی

۵
از ۵
۹ مشارکت کننده

رمز عبورتان را فراموش کرده‌اید؟

ثبت کلمه عبور خود را فراموش کرده‌اید؟ لطفا شماره همراه یا آدرس ایمیل خودتان را وارد کنید. شما به زودی یک ایمیل یا اس ام اس برای ایجاد کلمه عبور جدید، دریافت خواهید کرد.

بازگشت به بخش ورود

کد دریافتی را وارد نمایید.

بازگشت به بخش ورود

تغییر کلمه عبور

تغییر کلمه عبور

حساب کاربری من

سفارشات

مشاهده سفارش