منتظر واقعی باید با شناخت امام، در صف حق بایستد، با باطل درگیر شود و برای تحقق عدالت جهانی دست به سازندگی بزند، نه آنکه تنها بنشیند و دعا کند.

تقوای الهی یعنی استمرار راه انبیاء الهی. یکی از اعمال با فضیلت، بلکه بافضیلتترین عمل امت رسول خدا، انتظار فرج است. چنانکه پیامبر اکرم فرمود: «أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرَجِ».
ما به تقدیر و تدبیر الهی در عصر غیبت قرار گرفتهایم؛ عصری که در آن انتظار نسبت به دوران حضور امام، پررنگتر است. وقتی منتظر چیزی هستیم، ابتدا باید نسبت به آنکه انتظارش را میکشیم، شناختی داشته باشیم. چگونه ممکن است کسی را نشناسیم، از وجود او بیخبر باشیم و همچنان بگوییم منتظرش هستیم؟ وقتی از اساس از وجود او بیخبری، انتظار چه معنایی دارد؟ پس در انتظار، نخستین شاخصه شناخت منتظَر است.
منتظر یعنی آنکه مورد انتظار او نیز در انتظار اوست. منتظَرِ ما منتظرِ ماست. در گام دوم، انتظار تحقق نمییابد مگر با شناخت برنامهی منتظَر. ما منتظر امامی هستیم که او نیز منتظر ماست. باید پرسید برنامهی او چیست و اهدافش کدام است؟ انتظار ما نسبت به او و برنامهها و اهدافش چگونه باید تعریف شود؟ در همین نقطه است که انتظار، به عملی بافضیلت بدل میشود.
به پیامبر میگوییم: یا رسولالله! نماز شب چقدر فضیلت دارد؟ میفرماید: «أَفْضَلُ مِنَ صَلَاةِ اللَّيْلِ انْتِظَارُ الْفَرَجِ». میگوییم: یا رسولالله! انفاق و دستگیری از نیازمندان چطور؟ پاسخ میدهد: «أَفْضَلُ مِنَ الْإِنْفَاقِ انْتِظَارُ الْفَرَجِ». هر عملی را بگویی ـ ختم قرآن، هزاران ذکر استغفار روزانه ـ میفرماید: «أَفْضَلُ مِنْ كُلِّ ذَلِكَ انْتِظَارُ الْفَرَجِ».
اما انتظار فرج چیست؟ گاهی آن را به معنایی تحریفشده تفسیر میکنند؛ انتظاری که فرقههای منحرفی چون حجتیه به ما دیکته کردند. انتظار فرج انگلیسی یعنی نشستن و دعا کردن بدون هیچ اقدام. چنین انتظاری، ماهیتاً انگلیسی است. میگوید چه حرکتی؟ چه اقدامی؟ فقط دعا کن، درست میشود. حجتیه چنین میاندیشید و به همین دلیل تشکیل حکومت در دوران غیبت را حرام میدانست. چرا؟ چون انتظار را فقط نشستن و دعا کردن تا آمدن امام معنا میکردند.
در حالی که بزرگترین منتظران تاریخ خود ائمه بودند. آیا فاطمه زهرا سلاماللهعلیها منتظر نبود؟ زینب کبری، قمر بنیهاشم، امام صادق، امام رضا علیهمالسلام منتظر نبودند؟ اگر منتظر بودند، چرا بهگونهای دیگر انتظار کشیدند؟ چرا فاطمه زهرا با نقطهی ثقل طاغوت درگیر شد و جبههی مقاومت را تا آستانهی خانهاش کشاند؟ چرا در این راه جانباز و شهید داد؟ چرا پسرش محسن جان باخت؟ اگر انتظار، نشستن و اشک ریختن بود، زینب کبری در شام چه میکرد؟
امروز حرم زینب کبری در دمشق بزرگترین سند بطلان چنین انتظاری است که فقط دعا کنیم و بنشینیم تا او بیاید. امام صادق علیهالسلام راوی میگوید: وارد حجرهی حضرت شدیم، دیدیم موکت را کنار زده، خاک بر سر ریخته، عمامه را برداشته، گریبان چاک زده و همچون مادر جوانمرده میگرید. در حالی که میفرمود: «سَيِّدِي، غَيْبَتُكَ نَفَتْ رُقَادِي، وَ ضَيَّقَتْ عَلَيَّ مِهَادِي، وَ سَلَبَتْ مِنِّي رَاحَةَ فُؤَادِي. لَوْ أَدْرَكْتُ ظُهُورَكَ لَخَدَمْتُكَ أَيَّامَ حَيَاتِي».
امام صادق علیهالسلام که چنین میگریست، همان امامی بود که در دوران عباسیان و امویان، از مرکز طاغوت زمان فاصله نگرفت، بلکه درگیر بود. از تأسیس حوزهای با چهار هزار شاگرد گرفته تا تربیت بزرگانی که پایههای معارف اهلبیت را استوار کردند.
پس اگر کسی ما را به مخدّری به نام انتظار بدون اقدام دعوت کرد، بدانید آن افیون انگلیسی است؛ افیونی برای تخدیر و انفعال امت. اگر این انتظار نادرست است، پس انتظار صحیح کدام است؟
وقتی ما منتظریم، باید بدانیم آن آقایی که چشمبهراهش هستیم، برای چه میآید. آیا آمده است تا انتقامهای شخصی ما را بگیرد؟ هرگز. او مأمور مأموریتی الهی است و عبودیتش در انجام همان مأموریت است. عبودیت هر بنده در ادای وظیفهای است که خدا بر دوش او نهاده. شاید عبودیت تو در حفظ حجاب و حضور در نماز جمعه باشد، اما عبودیت او در اقامهی عدالت جهانی است، همان برنامهای که جز خدا و رسولش کسی از جزئیاتش خبر ندارد.
آثار ظهور چیست؟ ما که فرزندان خاکیم، ظهور را در سطح زمین میبینیم و میگوییم: او که بیاید، گرانی تمام میشود و کشتارها از میان میرود. اینها درست است، اما آیا همهی هدف انبیا همین بود؟ آیا ۱۲۴ هزار پیامبر آمدند تا دلار هزار تومنی شود؟ آیا فاطمه زهرا در میان در و دیوار، حسین بن علی در قتلگاه، موسی بن جعفر در زندان هارون، و حضرت ولیعصر در غیبت هزارساله، فقط برای همین رنج کشیدند؟ نه، این نگاه یعنی ما او را نشناختهایم.
بزرگان گفتهاند: ظهور حضرت گره از کار بهشتیان نیز میگشاید. عوالم هستی در انتظار اویند؛ حتی اهل بهشت و برزخ. ظهور، امری است که از ازل تا ابد و از عرش تا فرش را دربرمیگیرد. چنین حادثهی عظیمی را نباید به مسائل اقتصادی فروکاست. ظهور، قیامت صغری است؛ تحولی که درک و وصفش در توان ما نیست.
پس امام زمان نیامده تا نرخ بازار را تنظیم کند، بلکه آمده تا مناسبات عالم را در غیب و شهود تغییر دهد. بنابراین انتظار نیز باید متناسب با چنین مأموریتی باشد. انتظار واقعی سه ضلع دارد: احتراز، درگیری و سازندگی.
انتظار، یک سبک زندگی است، نه صرفاً دعا و اشک. فرق منتظر با غیرمنتظر در نیت و منش است. هر دو غذا میخورند، اما یکی در مسیر ولایت و دیگری در مسیر غفلت.
ضلع اول، احتراز است؛ یعنی صفبندی. وقتی دانستیم امام با جبههی باطل درگیر است، ما هم باید جای خود را مشخص کنیم: «لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ». اگر امروز در صف حق نیستی، ممکن است فردا در کنار منافقان و مشرکان بنشینی. امام فرمود: «لَا تَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِنَا وَ لَا تَأْكُلُوا مَأْكُولَ أَعْدَائِنَا»، زیرا شباهت ظاهری، همفکری و همدلی میآورد.
ضلع دوم، درگیری است. وقتی صفها مشخص شد، باید آمادهی مقابله بود. نخستین مرحلهی امر به معروف و نهی از منکر، انزجار قلبی از منکر است. امام صادق علیهالسلام فرمود: «المعروفُ وِلایةُ جَدِّي أَمِیرِالمُؤمِنِینَ، و المنکَرُ وِلایةُ مَن غَصَبَ حَقَّهُ». یعنی ریشهی معروف و منکر در ولایت است.
ما نباید منکر را در جوان آسیبدیدهای ببینیم که قربانی تهاجم فرهنگی است. او جانباز جنگ نرم است، نه دشمن. آتش خمپارهی دیروز جای خود را به آتش رسانه داده. پس او را نباید در عداد اهل منکر دانست.
ضلع سوم، سازندگی است. پس از صفبندی و درگیری، باید ساخت؛ نخست خود، سپس جامعه و کشور. کسی که در صف حق ایستاده و میسازد، منتظر حقیقی است.
بنابراین، انتظار یعنی حرکت، نه رکود؛ عمل، نه دعاهای بیاثر. همانگونه که رهبر انقلاب فرمودند، راه برونرفت از مشکلات، ایران قوی است. ایران قوی، ایرانی است که صفبندیها روشن، درگیریها معلوم، و حرکت سازنده در جریان است. این انتظار، انتظار ناب محمدی است، نه انتظار عافیتطلبی.
انتظاری که نماز شب و دعای عهد و ندبه دارد اما سه ضلع احتراز، درگیری و سازندگی را ندارد، انتظار حقیقی نیست. اگر انتظاری در مقیاس انگلیسی باشد، باید از آن پرهیز کرد و بدان پناه نبرد.
- خطبه اول نمازجمعه 2 آبان 1404
نویسنده : سرکار خانم جهانیان



















