مقام عبودیت حقیقی در تراز امام حسین علیهالسلام، فدا کردن همه هستی در راه تحقق هدف الهی است، که در عاشورا به کاملترین شکل جلوه یافت.
خودم و همهی شما عزیزان نمازگزار را در جمعهی آستانهی اربعین حسینی علیهالسلام به تقوای الهی دعوت میکنم.
تقوایی که در تراز امام حسین علیهالسلام است، اکتفا به اقلیت و برخی کارهای ظاهری روزانه نیست؛
این نیست که انسان برای خودش چند عمل روزمره ترتیب دهد و بگوید «بله، من تقوا دارم»؛
زیرا اگر اینگونه بود، پس از هزار و چهارصد سال دعوت به تقوا چیست؟
خودِ تقوا چیست؟
یا به بیان دیگر، تراز تقوایی که امروز به عنوان عصر ظهور مهدی آل محمد و عَجَّلَ اللَّهُ تَعَالَى فَرَجَهُ الشَّرِيف مطرح میشود، چیست؟ما در خطبههای پیشین مفصل بیان کردیم که خداوند حکیم در هستی و خلقت، دنبال هدفی است؛انبیا مأمورند تا عبودیت خود را برای تحقق آن هدف در این جهان به کار گیرند.
هر پیامبری به اندازهای که بتواند هدف الهی را تحقق بخشد، مقام عبودیتش نیز به همان میزان است.
چرا از میان صد و بیست و چهار هزار پیامبر، تنها سیصد و سیزده نفر رسول بودند و بقیه نبی؟
چرا از میان آن سیصد و سیزده نفر، تنها پنج تن اولیالعزماند و بقیه رسولاند؟
این تفاوت مراتب از نبی تا رسول و تا اولیالعزم، به میزان مقام عبودیت آنان باز میگردد؛
مقام عبودیت یعنی میزان توانمندی و تلاشی که آنان برای تحقق هدف خدا انجام دادهاند.
گاه آن تلاش، متعلق به ابراهیم خلیل الله است،
گاه متعلق به موسی کلیم الله،
گاه متعلق به عیسی روح الله،
گاه متعلق به نوح نبی الله،
و زمانی متعلق به محمد مصطفی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم.
به اندازه گستردگی و نفوذی که در عالم دارند و عالم را در راستای هدف خدا هدایت میکنند، مقامشان ابدی است.
در بحار الأنوار روایت مفصلی آمده است (قریب به ۱۴و۱۰) که شاید بتوان تنها در چند خطبه آن حدیث را خواند و ترجمه کرد، ولی شرح آن هفتهها زمان میطلبد.
در آن روایت، امام علی علیهالسلام کیفیت خلقت پیامبر خاتم را شرح میدهند:چگونه خلق شد، از چه چیزی خلق شد، و چه زمانی که خلق شد، هیچ چیز دیگری خلق نشده بود؛ابتدا قلم قدرت خدا حرکت کرد و اولین مخلوق خدا، پیامبر بود.سپس عالم و هستی و ساکنان هستی آفریده شدند.
از دم قلم قدرت خدا هزاران نقش در لوح عدم زده شد.
وقتی این قدرت جلوه کرد، پیامبر خلق شد، در حالی که هیچ چیز دیگری خلق نشده بود.
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:خدا پیامبر را وارد عالم کرد، در آن عالم یازده هزار سال پیامبری کرد و آن عالم را به مقصد رساند،سپس وارد عالم دیگری شد و در آن عالم ده هزار سال پیامبری کرد و آن عالم را نیز به مقصد رساند.پس از آنکه یازده عالم را به مقصد رساند، مأمور تحقق هدف خدا بود.این دوازده سال که در عالم ناسوت بود، از عوالمی بود که به مقصد رساند و همچنان میرساند.
دقت کنید، خداوند پیامبر را با این عبارت مورد لطف قرار داد:عَبْدِي؛ «بَنْدِي مِنِّي»؛
از شدت عاطفه و کرامتی که خدا پیامبر را با این صدا صدا زد، پیامبر به سجده رفت،
سجده که کرد، دوباره خدا صدا زد: «حَبِيبِي» ای محبوب من، ذات لایزال،از شدت خجالت پیامبر عرق کرد.
امیرالمؤمنین میفرماید:از هر قطره عرق پیامبر، صد و بیست و چهار هزار پیامبر خلق شد.این مقام را ببینید، چه کسی میتواند معنای این حدیث را که در عالم ابهت و قدرت است باز کند؟امیرالمؤمنین تا میرسد به عالم ناسوت، این عالم را هم به تعبیری که قرآن میفرماید:إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ(سوره صافات، آیه ۱)
پیامبر مبعوث شده است تا مقام تام و کامل اخلاق و خلقیات را به انجام برساند؛
این است عبودیت پیامبر.پس هرچه برای طرح پیامبر و طرح خدا میگذارد، به همان میزان مقامش بالا میرود.خطیب محترم پیش از خطبه، مقایسهای میان مقام سید و سالار شهیدان، امام حسین علیهالسلام، با انبیاء انجام دادند که بحثی بسیار خوب و شایسته استفاده است.
من نیز به این مناسبت مقایسهای انجام میدهم:مقام عبودیت پیامبر در مقایسه با نوح چگونه است؟
نوح نبی، فرزندی ناسپاس و ناشایست داشت.
وقتی طوفان نوح آغاز شد، هرچه نوح او را صدا زد، نپاسخ داد.نوح گفت: «الْيَا جَبَلُ أَنْ أَلْجَأَ إِلَيْكَ» (یعنی به کوه پناه میبرم)،ولی هر پناهی جز خدا محکوم به هلاکت است.نوح از خدا درخواست میکرد که آن فرزند ناخلف را بیامرزد؛چون برای خدا کار میکرد و پیامبری میکرد، او را نیز اهل خود میدانست.
این مقام را در برابر مقام حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم بگذارید،
و در برابر دست و دلبازیای که در خصوص فاطمه زهرا سلام الله علیها، امام مجتبی و امام حسین علیهالسلام نشان داده شده است.
آیا فاطمه زهرا با پسر نوح قابل مقایسه است؟
فاطمه علت است وخاتم است،بیکموکاست.
امام مجتبی قابل مقایسه با پسر نوح است؟
کجا امام حسن قابل قیاس با کنعان، پسر نوح است؟
کجا با آن علو مقام و رتبه که فاطمه زهرا و دو بزرگوار فرزندانش داشتند، قابل مقایسهاند؟
پیامبر در راه تحقق هدف الهی، فاطمه، امام مجتبی و امام حسین را تقدیم کرد،و فرمود: (حُسَيْنٌ مِنِّي وَأَنَا مِنْ حُسَيْنٍ)و هر مصیبتی که پس از پیامبر بر آل پیامبر وارد شد، مصیبتی بر خود پیامبر بود.به هیچ کس جسارت نشد،اما اگر به دختر هر یک از ما جسارتی شود، آن جسارت مستقیماً بر ما وارد شده است.
پیامبر میدانست، قبول کرد، بدون اعتراض.در راه تحقق برنامه الهی، همه آنچه داشت تقدیم کرد؛بیکم و کاست،چون تمام و کامل ظهور کرد، دستش نلرزید.از شما میپرسم، چرا باید از پسر ناخلف نوح گفت؟
از پسر خلف ابراهیم، اسماعیل؟آن هنگام که اسماعیل به دنیا آمد، هاجر در همان چند روز اول مأمور شد او را در وادیای بدون گیاه، پرنده و چشمه آب، رها کند،
و سیزده یا چهارده سال اجازه نداشت به سراغشان برود.
بعد از آن سالها، جبرئیل آمد و پرسید: «خدا میپرسد چرا سر نزدی به اسماعیل؟
ابراهیم گفت: «منتظر امر خدا بودم»؛با شوق رفت،در اولین دیدار، محبت پدری جوشید،اما همان شب، وحی آمد که اسماعیل را ذبح کند.دست و دل ابراهیم لرزید، چندین شب در خواب تکان خورد،شب سوم اقدام کرد،و به اسماعیل گفت:یَا ابْتَاهِ، إِنَّ أَمْرَ أَبِي أَنْ تَفْعَلَ مَا أُمِرْتَ بِهِ وَأَنَا مِنَ الصَّابِرِينَ
یعنی پسرم، دستور پدرم را انجام بده، و من صبور خواهم بود.
صبر یعنی تحمل سختی برخلاف میل، اما در اینجا، اسماعیل که دوستش داشت، باید صبر میکرد.
ابراهیم دست و دلش لرزید، اما خدا قبول نکرد ذبح را، و گفت: «به موقعش دینا میگذریم به ذبح عظیم.»
این مضمون خطاب به ابراهیم است که میگوید:
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ!
ای بزرگ انبیا، ای بتشکن، مرید ابی عبدالله الحسین هستم.
کار رسید به کربلای ابی عبدالله.
کسی که اسماعیل خادم کمینه اوست، آمد محضر پیامبر.
در وصف اسماعیل، حدیثی وارد شده که میگوید:
أشبه الناس خلقاً و خلقاً و منطقاً برسول الله محمد اسماعیل
یا علی اکبر!علی اکبر آمد، که هزار اسماعیل خاک پای اوست.
هزار اسماعیل فاصله مقام اسما و علی اکبر و قاسم بن الحسن برای شما معلوم است.
این حدیث درباره اشبه الناس فقط درباره علی اکبر است،حتی درباره حضرت ابوالفضل هم گفته نشده است.فاصله علی اکبر و قاسم زیاد است،ولی فاصله قاسم با اسماعیل هم زیاد است.
وقتی به قاسم گفتند:امر خدا را اطاعت کنم؟ گفت: «صبر میکنم.»
امام حسین به قاسم فرمود:مرگ در ذائقه تو چگونه است؟
قاسم بلافاصله جواب داد:أحلى من العسل.این را در مقابل آن حرف صبر بگذارید؛
فاصلهها را ببینید.کسی که میگوید «أحلى من العسل»، خود از مریدان علی اکبر است.
علی اکبر با آن مقام و ابهت پیش امام حسین آمد.
در فضای مجازی نیز گفته میشد که علی بن الحسین که امام چهارم شیعیان است، همان علی اکبر است.
چون امام حسین سه فرزند داشت، علی بن حسین، علی اکبر، علی اوسط و علی اصغر،
و برای تفکیک آنها چنین نامگذاری شده بود.
عوالم هستی توان رسیدن به مقام امام حسین را ندارند؛
همه مهمان سر سفره علی اکبر خواهند شد، این را خواهید دید.
این آقا با جلالت آمد پیش امام حسین علیهالسلام، استوار و بدون لرزش دل.امام حسین اذن داد و این مقام را تأیید کرد.
اینهاست که در راستای تحقق امر خداوند است؛
مگر نشنیدید که امام حسین فرمود:لَوْ لَمْ تُحْيَ دِينَ جَدِّي النَّبِيِّ، لَمْ يَقُمْ وَلَمْ يَبْقَ إِلَّا بِقَتْلِي.
اگر دین جدم پیامبر احیا نمیشد، دین برپا نمیماند مگر با کشته شدن من.
فِيَا صُيُوفِ وَخَزِينَةِ السُّيُوفِ، شُمُرُوا عَلَيَّ فَاجْمَعُوا بَيْنِي وَبَيْنَهُمْ
ای شمشیرها! آغوش بگشایید، حسین را دریابید.
این دست و دل نلرزید؛ این مقام عبودیت است.
این مقام عبودیت است که خطیب محترم پیش از خطبه در مقایسه با انبیاء بیان کردند؛
مقام ابی عبدالله از همه انبیاء جز پیامبر خاتم افضل است،
زیرا تمام هستی خود را فدای امر خدا کرد.
السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلَى أَوْلَادِ الْحُسَيْنِ وَعَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ.
- خطبه اول نمازجمعه 17 مرداد 1404
نویسنده : سرکار خانم رمضان زارع