مدیریت جهان به سوی توحید

 

عبودیت حقیقی پیامبر اکرم و ائمه اطهار نه در عبادات فردی، بلکه در انجام مأموریت الهیِ مدیریت تاریخ و هدایت جهان به سوی توحید است؛ مأموریتی عالمانه، صبورانه و آینده‌نگر که با عقل محدود انسان‌های دنیادوست قابل درک و قضاوت نیست.

 

 

تقوا یعنی درک محاسبات، تحلیل‌ها، اهداف و برنامه‌های ولیّ جامعه. امامِ جامعه، در فرازی از زیارتِ «جَامِعَةٍ کَبِیرَهٍ»، هنگام زیارت، به آن امامی که زیارت می‌کنیم عرضه می‌داریم: «رَأْیٌ وَحُکْمٌ وَعِلْمٌ وَحِلْمٌ». بارها در خطبهٔ اول، مفصّل و مستدل گفته‌ام که ولیّ جامعه از طرفِ خدای متعال مأموریتی دارد و انجامِ این مأموریّت همان تکلیفِ عبودیّت اوست.

 

پرسش این است که پیامبر به چه سبب عبد است؟ امام به چه سبب عبد است؟ آیا عبودیّت فقط در انجامِ عباداتِ فردی — مانند نماز خواندن، روزه‌گرفتن و التزام به احکامِ حلال و حرام — خلاصه می‌شود؟ اگر چنین بود، خدای متعال آدم را از بهشتِ برین هبوط نمی‌داد؛ اگر چنین بود، یونس را به کامِ نهنگ نمی‌کشید. یونس نمازش را ترک نکرد و حلالی را حرام نکرد؛ پس اساسِ عبودیّت در انبیا و اوصیاء فراتر از این امورِ ظاهری است. شما نمی‌توانید دربارهٔ مقامِنبّی بگویید «شَهِدْتُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ» و بعد عبودیّت را محدود به همان مناسکِ ظاهری بشمارید؛ عبودیّتِ راستین، اجرا و پیاده‌سازیِ آن مأموریتی است که خداوند بر دوشِ آنان نهاده است.

 

در طولِ تاریخ، پیامبر و اهلِ بیت مأموریت‌هایی داشته‌اند که باید آن مأموریت را به منزل و سرانجام برسانند؛ این، عهدِ عبودیّت است. عهدِ عبودیّتِ امامِ حسین، تنها شاملِ نماز و حجاب و امثال آن نبود؛ عهدِ عبودیّتِ امامِ حسین این بود که جهان را به‌سوی توحید مدیریت کند. این جریانِ عظیمِ توحید بدون نامِ حسین علیه‌السلام امکان‌پذیر نیست. آنچه زینب کبری انجام داد — چادر پوشیدنِ او — خود یک جلوه بود، اما عهدِ عبودیّتِ امامِ حسین عبارت بود از مدیریتِ جهان به سمتِ توحید. آنان مأموریتی داشتند که نه به زودگذرهای دنیا اعتنا می‌کردند و نه در پی عجله بودند؛ آن‌ها عهدِ خود و عهدِ خدا را پیش می‌بردند.

 

در جریانِ سقیفه که حق مولی غصب شد، مولی خانه‌نشین گشت. ابوسفیان ملعون نزدِ امیرالمؤمنین آمد و گفت که من هم پول دارم، هم امکانات، هم لشگر؛ بیا کودتا کنیم تا او را سرنگون کنیم. امیرالمؤمنین زیرِ بارِ این پیشنهاد نرفت؛ زیرا او در پیِ «دولتِ مستعجل» نبود؛ او تاریخ را مدیریت می‌کرد. رفتارِ امیرالمؤمنین و رفتارِ امامِ حسین قابل‌فهم نیست برای کسانی که فقط از منظرِ کوتاه‌مدّت و منافعِ فوری نگاه می‌کنند. برخی دوستداران و نزدیکانِ ایشان می‌گفتند «إنَّ عَلَیْنَا رَجُلًا شُجَاعًا عَلِیًّا» — مردی شجاع و فرمانده — اما چون ایشان به شیوهٔ عامِ سیاستمداریِ زمانه شبیه نبودند، او را غیرِ فعال خواندند. در نظرِ آنان، سیاستمدار کسی بود که از ابومسلم خراسانی بهره ببرد و سپس او را سر به نیست کند؛ در چنین نگاهِ ابزاری، علی وقتی سیاستمدار بود که پایه‌های حکومتِ خود را بی‌ثبات می‌دید و به‌سرعت به دنبال جلبِ اعتمادِ مخالفان می‌رفت؛ اما علی چیز دیگری بود: او افق‌نگر بود و آینده را می‌دید.

 

همین وضع دربارهٔ امامِ حسین نیز صادق است. کسانی بعدها گفتند که اگر حسین حکومت می‌ساخت، بهتر از یزید بود؛ اما برنامهٔ امامِ حسین چیز دیگری بود. زمان‌بندی و افقِ امام متفاوت بود. ما به رجعت معتقدیم؛ یعنی پس از ظهورِ امامِ عصر (عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه)، و پس از آنکه ایشان ظهور می‌کنند و حکومتِ جهانی برقرار می‌گردد، از دنیا که رفتند، امیرالمؤمنین و امامِ حسین بازخواهند گشت؛ آن‌ها مأموریت‌هایی دارند و عهدِ عبودیّتِ آن‌ها همین مأموریت‌هاست. بنابراین، مأموریّتِ امام محدود به چند سالِ عمرِ دنیوی نیست؛ او اصلاً به این محدودیت‌ها توجه ندارد.

 

در زیارتِ جامعهٔ کبیره جمله‌ای هست متکّی به چند ویژگیِ مدیریّتی: رأی و حکم، علم و حلم و هضم. برنامهٔ امام سه ویژگی دارد: نخست، علمِ عالِمانه؛ کاری دستخوشِ احساس و هیجان نیست. ابرِ غفلت و جَهْلْت سایه نمی‌افکند. شما به‌واسطه موقعیت و مقامی که دارید تا دوردست‌ها را می‌بینید؛ امام از پسِ پرده‌ها آگاه است.

در روایتی نقل شده است که امام، وقتی حدیثی را می‌فرماید — مثلاً در سالِ ۹۲ یا ۱۷۰ هجری امام صادق علیه‌السلام حدیثی فرموده‌اند — امام آگاه است به آنچه تا «وَالْوَاقِعَةِ» واقع می‌شود؛ او می‌داند که چه کسانی این سخن را خواهند شنید و برای کدامِ نظامِ هستی این دستور صادر می‌شود. این اشرافِ امام، برنامهٔ او را از احساس مبرا می‌سازد؛ برنامه‌ای عالمانه و مبتنی بر اشراف به ظاهر و باطنِ امورِ هستی است. او انتهایِ افق را می‌بیند و سپس اقدام می‌کند.

 

در جریانِ صلحِ امامِ حسن علیه‌السلام نیز برخی او را «مَذَلَّ المُؤْمِنِینَ» خواندند؛ کسانی که شیعهٔ او بودند و پشتِ سرِ او نماز می‌خواندند. آن‌ها نمی‌شناختند که امامِ حسن چیزی بیش از یک انسانِ گوشت و پوست است؛ او صاحبِ علمِ مطلق است. او آگاه بود که آنچه انجام می‌دهد آثارِ دوردستِ تاریخی خواهد داشت؛ می‌دانست که چهارده قرن بعد دربارهٔ این قضایا در نمازِ جمعه سخن گفته خواهد شد. در پاسخ به کسانی که به امامِ حسن چنین گفتند، حضرت فرمودند و مثالی از سورهٔ کهف آوردند دربارهٔ خضر و موسی؛ خضر به امرِ الهی کشتی را سوراخ کرد، دیوار را بنا نهاد و کودکی را کشت؛ موسی اعتراض کرد، امّا خضر حکمتِ آن امور را می‌دانست؛ موسی از جهتِ آنکه آن حکمت را نمی‌دید، اعتراض کرد. خضر حکمت و وجهِ آن امور را می‌دید؛ امام همان حکمتِ دوراندیشی را داشت: او می‌دانست و بر آن اساس عمل می‌کرد، و آنچه می‌کند نزدِ خداوند حکمت و ثواب دارد.

 

پس امام امرش عالمانه است؛ از پیشِ خودتان تحلیل نکنید. وقتی کاری عالمانه است یعنی امام می‌داند چه می‌کند؛ بر او اعتراض روا نیست. آن‌گاه بحثِ حلم: یعنی در کارِ امام نباید عجول و هیجان‌زده شد؛ نباید بدون صبر و ایستادگی و تحمل وارد شد یا قضاوت کرد. این صفت، لازمهٔ حملِ بارِ امامت است. در حدیثِ نورانیتِ امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه آمده که امرِ ما سنگین است و همه قادر به برداشتنِ آن بار نیستند؛ سه دسته می‌توانند: نبی مرسل (نه همهٔ انبیاء)، و برخی از فرشتگانِ مُقَرَّبان هم قادر نیستند؛ تنها برخی از بندگانِ امتحان‌شده و ظافرِ ایمان می‌توانند. از جملهٔ آن‌ها ابوالفضل، زینب، علی‌اکبر و امثالِ آن‌ها بودند. امرِ امام صبر و استقامت می‌طلبد.

 

شاخصهٔ سوم که در زیارت آمده «هَضْم» است؛ هضم یعنی عملِ مبتنی بر آینده‌نگری، عاقبت‌بینی و دوراندیشیِ تمدنی. خنده، گریه، فریاد یا سکوتِ امام همه در راستای ساختنِ یک تمدّن است؛ امام یک انسانِ معمولی نیست. وقتی می‌خندد، برای تاریخ می‌خندد؛ وقتی فریاد می‌زند، برای تاریخ فریاد می‌زند.

 

نمونه‌ای دیگر: مأمون وقتی از امام رضا علیه‌السلام دعوت کرد، حضرت با شرطِ عدمِ دخالت در امور حکومتی و شرطِ دیگر — آن‌که هنگام خروج از مدینه خانواده‌اش نشانِ حزن و اندوه دهند تا حضرت نیز گریه کند — موافقتِ مشروط کردند. مردمِ آن روز نمی‌دانستند «وَلِیْعْهِدْ» به چه معناست؛ مردم خوشحال شدند که «ولیعهد» شده است، امّا امام می‌دانست که تاریخ چه خواهد گفت؛ او برای تاریخِ خود گریه کرد. امروز ما باید آن گریه را در چهار دَنگ بفهمیم؛ امام برای تاریخِ خود گریه کرد.

 

این‌گونه است که امام را نمی‌توان با مغزهای کوچکِ آلوده به شهوات و هوس‌ها تحلیل کرد. کارِ پیامبر و اهلِ بیت را نُمی‌توان با معیارهایِ سادهٔ دنیوی سنجید؛ آن‌ها افق‌نگر و مأمور به مدیریتِ تاریخ بودند. کسانی که هر روز پیامبر را می‌دیدند و در برابر او دست به سینه می‌شدند، آگاه بودند: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ» — رأی و حکم، علم و حلم و هضم؛ امرِ شما، تدبیرِ شما، همه عالمانه و مبتنی بر آینده است.

 

  • خطبه اول نمازجمعه 21 شهریور 1404

نویسنده : سرکار خانم جهانیان

۴
از ۵
۳ مشارکت کننده

رمز عبورتان را فراموش کرده‌اید؟

ثبت کلمه عبور خود را فراموش کرده‌اید؟ لطفا شماره همراه یا آدرس ایمیل خودتان را وارد کنید. شما به زودی یک ایمیل یا اس ام اس برای ایجاد کلمه عبور جدید، دریافت خواهید کرد.

بازگشت به بخش ورود

کد دریافتی را وارد نمایید.

بازگشت به بخش ورود

تغییر کلمه عبور

تغییر کلمه عبور

حساب کاربری من

سفارشات

مشاهده سفارش