سنت الهی ؛ فرمول ابدی غلبه بر طاغوت

 

در عالم دو گونه قانون وجود دارد؛قوانین فطری و الهی که تغییرناپذیر و از ارادهٔ بشر مستقل‌اند. قوانین وضعی و قراردادی را جامعه می‌تواند تغییر دهد.برای دست‌یابی به نصرت باید با توحیدِ کلمه، جهاد، صبر و پیروی از سنّتِ الهی همسو شویم.

 

  

 

برخی از قوانین، قوانین فطریِ عالم‌اند و بعضی دیگر جعل و قراردادی‌اند؛ تفاوتِ قوانینِ وضعی با قوانینِ فطری در چیست؟ قوانینِ فطری در اختیارِ دستِ بشر نیست؛ در جایگاهی قرار دارند که ما توانِ جابه‌جا کردن یا تغییر دادنشان را نداریم. اگر هشت‌میلیارد انسان بیایند و رأی دهند که این قانون را عوض کنیم، قانون خم به ابرو نخواهد آورد و خواهد گفت: «نمی‌تواند». حتی اگر همهٔ پارلمان‌های دنیا جمع شوند و با اکثریتِ قاطع مصوب کنند که از امروز این قانون جابه‌جا شد، قانون تغییر نمی‌کند و تبدیل نخواهد شد.

 

در مقابل، گروهی از قوانین قراردادی، اعتباری و وضعی‌اند؛ بشری آنها را جعل کرده و با حقیقتِ واقعِ عالم ارتباط ندارند. مثال روشن: در قوانینِ فطری نمی‌توان گفت چون «ما پیشرفت کرده‌ایم» پس طبیعتِ فیزیکی یا قوانینِ جبری عالم تابعِ رأیِ ما خواهند شد. مثلاً قدیم اگر کسی از آپارتمانی ده یا بیست‌طبقه می‌افتاد، دچار شکستگی یا مرگ می‌شد. آیا اکنون که ما پیشرفت کرده‌ایم و هشت‌میلیارد رأی داده‌ایم، قانونِ جاذبه عوض می‌شود و اگر کسی از ده طبقه افتاد حتی خراش هم نبرد؟ یا اگر دریا بود و کسی شنا بلد نبود، آیا رأیِ مردم باعث می‌شود دیگر غرق نشود؟ آیا دریا و قانونِ دریا از این رأی تبعیت می‌کند؟ قطعاً چنین نیست. دو بعلاوهٔ دو همیشه چهار است؛ ما هرچقدر هم رأی دهیم که دو بعلاوهٔ دو بشود پنج، قانونِ ریاضی تبعیت نمی‌کند؛ این قانون، فطریِ عالم است.

 

برخی قوانین اما با رأیِ مردم قابل تغییر‌اند؛ مانند علائمِ راهنمایی و رانندگی یا قراردادهایی که در چهارراه وضع می‌شود: اگر چراغِ قرمز را ببینیم ایست می‌کنیم و وقتی سبز شد حرکت می‌کنیم. اینها وضع شده‌اند. آیا ممکن است پلیسِ راهور یا فراجا بگویند از این پس «اگر قرمز شد حرکت کنید و اگر سبز شد بایستید»؟ بله، این قراردادِ اجتماعی قابل تغییر است، چرا که در قلمروِ اعتباراتِ اجتماعی قرار دارد. اما در نظامِ هستی، خدا قانون‌هایی دارد که تغییرپذیر نیستند؛ ثابت‌اند.

 

به همین نگاه است که من در بحثِ کثرت نسلِ بشر و بطلانِ ازدواجِ خواهر و برادری، از این استدلال استفاده می‌کنم: حرمتِ ازدواج با محارم یک قانونِ فطریِ عالم است. این‌گونه نیست که زمانی حلال بوده و امروز حرام شده باشد؛ شراب همیشه حرام بوده است، چه در زمانِ عیسی (ع) باشد، چه موسی (ع) و چه هر زمانِ دیگر این حکم، فطریِ عالم است.

در قرآن کریم بارها به این قانون‌ها توجه داده شده است؛ خدا می‌فرماید: ای برادران و خواهران! من قوانینی را در عالم نوشته‌ام؛ هر کس خود را در این قوانین جانمایی کند، نتیجه‌اش قطعی است، خواه از بنی‌اسرائیل باشد، خواه از امتِ محمد خاتم‌الانبیاء صلی‌الله‌علیه‌وآله وسلم و هر که باشد.

 

یکی از این قوانین، توحیدِ کلمه است؛ «توحیدِ کلمه» یعنی یک‌دلی و یک‌حرف. اگر شما توحیدِ کلمه داشته باشید—یعنی سخنِ شما متحد و یک‌صدا باشد—قطعاً پیروزید.

 می‌خواهید مسلمان باشید، شیعه باشید، مسیحی باشید یا حتی کافر، اگر کافران حرفِ خود را یکی کردند، قانونِ الهی می‌گوید کافر کافر است؛ اما این‌گونه نیست که کسی به‌صرفِ این‌که مثلاً می‌گوید «من شیعه‌ام»، بتواند قوانینِ طبیعی را نادیده بگیرد؛ مثلاً کسی دست خود را به سیمِ لختِ برق بزند و بگوید چون من شیعه‌ام برق مرا نمی‌گیرد این‌گونه نیست؛ قانون، قانون است. در نظامِ هستی هر که توحیدِ کلمه داشته باشد، ولو معاویه باشد یا هر که دیگر، پیروز می‌شود؛ این سنّتِ الهی است. اگر می‌خواهید پیروز شوید، باید زیرِ سایهٔ سنّتِ الهی حرکت کنید؛ سنتِ خدا ثابت است و تغییر نمی‌کند.

اگر مطابقِ این سنت باشید پیروزید و اگر نباشید شکست می‌خورید.

مثلاً علی در میدان بود؛ امتِ مسلمان آن روز سنت را تبعیت نکرد و شکست خورد. پیامبر در جنگِ اُحد شکست خورد؛ در جنگِ حنین ابتدا شکست خوردند؛ در عاشورا نیز. اگر همراهی نشود، شکست پیش می‌آید. البته در تحلیلِ عمیق‌تر می‌گوییم این شکست‌ها یک درون‌مایه‌ای داشت که از آن، گلستانی بیرون آمد و تاریخ را ساخت؛ اما می‌توانست اتفاقِ دیگری بیفتد.

وقتی ما سنت را تبعیت کنیم، سنتِ الهی چیست؟ قانونِ الهی چیست؟

من چند مورد از بیاناتِ مقامِ معظم رهبری را یادداشت کرده‌ام تا عرض کنم. یکی از سنت‌ها این است:

لَئن یَنصُرکُمُ اللَّهُ فَلا غَالِبَ لَکُمْ «لَن یَنصُرَکُمُ اللَّهُ» با تأکید است؛ اگر خدا کسی را یاری کند، او مغلوب نخواهد شد. خدا یاری می‌کند؟ چه کسی را؟ کسی که خوابیده؟

 کسی که بگوید «من می‌گویم علی، ولی برود لم بدهد در کنجِ خانه‌اش»؟ نه؛ خدا یاری می‌کند کسی را که او را یاری کند. این سنت است. پس اگر می‌خواهیم نصرتِ الهی را جلب کنیم، باید بپرسیم.

 «ما چگونه خدا را یاری کنیم؟» این یک سنّت است. سنّتِ دیگر این است که خدا می‌فرماید: «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا»؛ خدا می‌گوید دستِ تو را می‌گیرم و به مقصدِ غایی می‌رسانمت؛ از کنارت فاصله نمی‌گیرم—إِنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُحْسِنِینَ.

شرط چیست؟ شرط این است که «الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینا»؛ کسانی که در راهِ ما جهاد کنند. چرا نگفته «لَنا» بلکه «فینا»؟ این بحثی دقیقِ عرفانی است که اکنون وارد آن نمی‌شوم. پس سنت چیست؟

 ما جهاد کنیم، تلاش کنیم، حرکت کنیم؛ نتیجه مترتب است. همچنین سنت این است که «ایستادگی»؛ اگر صبر کنید و ایستادگی کنید و تقوا پیشه سازید—تقوا یعنی صبر و ایستادگی؛ یعنی از انجام گناه بپرهیزد و در برابر نفس و شیطان مقاومت کند—نتیجه خواهد داشت.

وقتی بنی‌اسرائیل با موسی از مقابلِ دریا بیرون می‌رفتند، فرعون با آن قدرتِ عظیم پشتِ سرشان بود. بنی‌اسرائیل گفتند: «إِنَّا لَنَا لَمُدْرِکُونَ» یا عبارتی دالّ بر یأس گفتند که کار تمام است؛ اما آنانی که «جَاهَدُوا فِینا» بودند، دل برای خدا داشتند و به امرِ نَبِیّشان موسی منزل و کاشانه را رها کردند و حرکت کردند. موسی گفت: «لَا تَخَافُوا إِنَّ رَبِّي مَعِي»؛ او دستِ آنان را گرفت و گرفت. عصای ساده‌ای که در دستِ موسی بود، عصا نبود که معجزه کند؛ آنچه کارگشا بود، دستِ مؤمنِ صاحبِ دل بود. در نتیجهٔ ایمان و ایستادگی، همان دریا برای آنان شکافته شد و فرعون غرق گشت؛ فرعون به تاریخ تبدیل شد. اینها از بیاناتِ مقامِ معظّم رهبری در بابِ سنتِ الهی است.

سنتِ دیگر که اشاره کنم، به آیهٔ مربوط به جنگِ احزاب بازمی‌گردد؛ زمانی که دشمنان از هر سو تجمع کردند و مردم گفتند بترسید و بلرزید. اما مؤمنان گفتند: «حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ»؛ گفتند خدا کافی است و بهترینِ وکیل است. آنها تانک و هواپیما و نیرو داشتند، اما ما هم خدا را داشتیم؛ نتیجه چه شد؟

وقتی گفتند: «حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ» فَفَتِحَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ نِعْمَةً وَفَضْلًا وَفَتْحًا—فتح و نصرتی بر آنان نازل شد که در آن هیچ شرّی نبود. این قانونِ الهی است؛ این تنها برای آن روز نبود، بلکه برای امروز نیز هست. امروز برخی کشورها و قدرت‌ها جمع شده‌اند؛ از منافقینِ منطقه تا کشورهای حاشیهٔ خلیجِ فارس، از اروپایی‌های مکار تا قدرتِ شیطانِ بزرگ آمریکا. می‌گویند جمع شده‌اند و باید بترسید. دو راه داریم: یا بترسیم و با توهمِ باطل خود کار را خراب کنیم، یا سینه را ستبر کنیم و بگوییم «حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ». اگر چنین گوییم، قطعاً پیروزیم؛ این سنّتِ خداست. ما ایرانی‌ایم، ما اسلامی‌ایم، ما شیعه‌ایم؛ اما اینها به‌تنهایی کافی نیستند؛ عمل به سنتِ الهی است که نتیجه را رقم می‌زند.

 

 

  • خطبه اول نمازجمعه 11 مهر1404

نویسنده : سرکار خانم رمضان زارع

 

۵
از ۵
۲ مشارکت کننده

رمز عبورتان را فراموش کرده‌اید؟

ثبت کلمه عبور خود را فراموش کرده‌اید؟ لطفا شماره همراه یا آدرس ایمیل خودتان را وارد کنید. شما به زودی یک ایمیل یا اس ام اس برای ایجاد کلمه عبور جدید، دریافت خواهید کرد.

بازگشت به بخش ورود

کد دریافتی را وارد نمایید.

بازگشت به بخش ورود

تغییر کلمه عبور

تغییر کلمه عبور

حساب کاربری من

سفارشات

مشاهده سفارش