صراط مستقیم ؛ انقلابی علیه تمدن ابزار

 

صراط مستقیم در قرآن نه یک مسیر جغرافیایی، بلکه سبک زندگی مؤمنانه‌ای است که بر محور اطاعت از خدا، پیامبر و امام شکل می‌گیرد و جامعه‌ای نورانی، فراسوی مرزهای جغرافیایی و مادی می‌سازد.

 

 

آیات الهی در کتاب هدایتگر قرآن کریم، که ما روزانه این آیات را تلاوت می‌کنیم، یکی دو آیه را می‌خواهم ترجمه کنم. در سوره حمد، که ما در نمازهای واجب و مستحب این سوره را باید تلاوت کنیم، یک قسمتی به خدا عرضه می‌کنیم: «اهدنا الصراط المستقیم»؛ خدایا مرا به صراط مستقیم هدایت کن. و بعد، این صراط مستقیم را توضیح می‌دهد. خود این سوره بیان می‌کند: «صراط الذین أنعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین». این راه مستقیم و صراط مستقیم، صراط کسانی است که تو بر آنان نعمت داده‌ای؛ نه مغضوبین و نه گمراهان. ما این را می‌خوانیم و رد می‌شویم، در حالی که حضور در صراط این نیست که از این اتاق بلند شوم و بروم توی اتاق دیگر بنشینم و بگویم بله من در صراط مستقیم قرار گرفتم. نه؛ صراط مستقیم خیابان نیست، جاده نیست، اتوبان نیست، مکان نیست. صراط مستقیم نوعی زیست و سبک زندگی است؛ یک فرایند است که اگر من این نوع زیست را داشته باشم، در وسط کوره دهاتی در دل کویر هم باشم، در صراط مستقیم هستم. اما اگر آن‌گونه زیست نکنم، در بزرگ‌ترین بزرگراه‌های دنیا قرار بگیرم و در مترقی‌ترین جاده‌ها باشم، گمراهم. پس سؤال این است که نوع زیست متناسب با صراط مستقیم چیست؟ اگر من آن‌گونه زیست کنم در صراط مستقیمم، حتی اگر در یک کوره دهاتی باشم، و اگر آن‌گونه زیست نکنم، حتی اگر در نجف پیش امیرالمؤمنین باشم، یا در مدینه پیش پیامبر خاتم حضرت محمد صلی‌الله علیه وآله وسلم باشم، جزو مغضوبین و ضالین هستم. صراط مستقیم چیست؟ این چه نوع سبک زندگی است؟ در سوره نساء بیان می‌کند: چون صراط مستقیم، صراطی است که خدا نعمت داده به ما: «صراط الذین أنعمت علیهم». خب این چه روش و راهی است؟ در آیه ۶۹ سوره نساء بیان می‌کند: «و من یطع الله و الرسول فأولئک مع الذین أنعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن أولئک رفیقا». آن کسانی که خدا به آن‌ها نعمت داده چه کسانی هستند؟ نام می‌برد: نبیین، صدیقین، شهدا و صالحین. این چهار دسته جزء «أنعمت علیهم» هستند. قرآن می‌گوید پیامبران و صدیقین و شهداء و صالحین کسانی هستند که به آن‌ها نعمت داده شده است. حضرت آدم، حضرت ابراهیم، حضرت اسماعیل، حضرت عیسی و موسی علیهم‌السلام در زمره نبیین هستند. جناب یوسف صدیق، جناب ابوطالب، جناب سلمان و جناب حبیب بن مظاهر از صدیقین‌اند. این‌ها کسانی‌اند که خدا به آن‌ها صراط مستقیم را عطا کرده است. شاخصه آن‌ها چیست؟ شاخصه ابراهیم پیامبر چیست؟ شاخصه موسی و عیسی چیست؟ شاخصه سلمان و ابوطالب و عبدالمطلب و حبیب بن مظاهر چیست؟ قرآن فرمود: یُطع الله و الرسول. این‌ها اهل فرمان‌برداری از الله هستند، اهل فرمان‌برداری از رسول خدا هستند و اهل فرمان‌برداری از علی و اولاد علی به‌عنوان ائمه هستند. صراط مستقیم این است؛ نه اینکه از این اتاق بلند شویم و برویم توی آن اتاق بنشینیم و بگوییم بله من در صراط مستقیمم. صراط مستقیم نوعی زیست و سبک زندگی است. روح حاکم بر این سبک زندگی چیست؟ اطاعت از خدا و رسول خدا. اگر اطاعت کرد چه اتفاقی می‌افتد؟ دقت کنید؛ اگر یک فرد، یک جمع یا یک جامعه از پیامبر، از خدا و از امام اطاعت کرد، چه اتفاقی می‌افتد؟ این حرکت فردی تبدیل به یک حرکت جمعی می‌شود. اجتماع شکل می‌گیرد، لکن این اجتماع حول محور چه کسی است؟ شما تمدن‌های طول تاریخ را بررسی کنید. تمدن بیزانس، تمدن بین‌النهرین، این‌ها کجا شکل گرفتند؟ وجه مشترک تمدن‌ها این است که برای استفاده بیشتر از دنیا شکل گرفتند. تمدن بین‌النهرین در محور رودهای پرآب جاری شکل می‌گیرد تا بتواند دنیا را بسازد. اما تجمع جامعه ایمانی، در رأس آن شیعه، کجا شکل می‌گیرد؟ شیعه حول امام رضا علیه‌السلام جامعه تشکیل می‌دهد، شیعه حول حضرت معصومه علیهاالسلام جامعه شکل می‌دهد، شیعه حول امام‌زاده‌ها جامعه تشکیل می‌دهد. این یعنی چه؟ یعنی تجمع حول یک عنصر نورانی که خرده‌فرهنگ‌ها را کنار می‌گذارد و یک تمدن شکل می‌گیرد. چون اگر گفتیم حول امام رضا شکل گرفتیم، می‌پرسند شما کی هستید؟ می‌گویند من امام رضایی‌ام. از او می‌پرسند تو کی هستی؟ می‌گوید من امام رضایی‌ام. لر است، اما می‌گوید امام رضایی‌ام. خرده‌فرهنگ‌ها از رنگ، نژاد، زبان و حتی جغرافیا کنار می‌رود و یک جامعه نوری شکل می‌گیرد. این جامعه نورانی دیگر زیر ابزار نیست، زیر دنیا نیست. دنیا را به دست می‌گیرد اما دنیا را زیر سایه انسان می‌برد، نه انسان را زیر سایه ابزار. تاریخ را نوشته‌اند و شما شنیده‌اید. می‌گویند عصر حجر، یعنی عصر سنگ. بعد می‌گویند عصر آهن، عصر مفرغ، عصر ارتباطات، عصر اینترنت و عصر تکنولوژی. خب در این تاریخ، انسان کجاست؟ انسان نیست. انسان محو ابزار است. انسان محکوم ابزار است و تاریخ را بر محور ابزار می‌نویسد. لذا تمدن، تمدن ابزاری است و می‌گوید من تمدن غالب دنیا هستم چون بهترین ابزار را دارم. آن کسی که بنز و بی‌ام‌و دارد، در رده بالاست؛ آنکه پراید دارد، در رده سوم. ابزار شاخص می‌شود. اما در تاریخ انبیا، ابزار را اعتبار می‌کردند و به آن می‌پرداختند ولی شاخص، ابزار نبود. چه ابزاری قوی‌تر از کشتی نوح؟ آن کشتی ظرفیت عجیبی داشت و در طوفانی که نه در یک منطقه بلکه در کل زمین بود، متلاطم نشد. در جریان سلیمان نبی، مؤمنین و مؤمنات، قرآن را از این منظر هم ببینید. سلیمان، هدهد خبر می‌آورد که در یمن ملکه‌ای است به نام صبا. آنان خورشیدپرست بودند. سلیمان او را احضار می‌کند. پیش از آن می‌خواست قدرت علمی خود را به رخ ملکه صبا بکشد. سلیمان گفت: ملکه صبا تختی عظیم دارد که جابه‌جایی آن آسان نیست. صدها نفر باید آن را جابه‌جا کنند و هر که آن تخت را داشته باشد، پادشاه است. سلیمان به هیئت خود گفت: چه کسی می‌تواند آن تخت را پیش از آمدن ملکه صبا نزد من بیاورد؟ «قال عِفریتٌ من الجن»؛ یکی از جنیان گفت من آن را پیش از آن‌که تو از جای خود برخیزی، می‌آورم. سلیمان گفت این خیلی طول می‌کشد. آنجا شخصی بود که «الذی عنده علم من الکتاب» بود. در روایات آمده است آصف بن برخیا گفت من او را پیش از آنکه چشم بر هم بزنی می‌آورم. «فلما رآه مستقراً عنده» در همان لحظه دید تخت آنجاست. حال از شما سؤال می‌کنم: لازمه حرکت ماده با این سرعت چیست؟ می‌گوید پیش از آنکه چشم برهم بزنی؛ یعنی سرعتی فراتر از سرعت نور. از نظر فیزیک، ماده اگر با سرعتی بیش از سرعت نور حرکت کند، به انرژی تبدیل می‌شود. چگونه این عرش از یمن به فلسطین در بالاتر از سرعت نور منتقل شد در حالی که تبدیل به انرژی نشد؟ عرش آنجا بود و ملکه صبا آمد و دید عرش همان‌جاست. این ابزار هست یا نه؟ در کدام تاریخ علمی بشری عصایی هست که به دریایی با عمق هزار یا دو هزار متر بزنی و آن را بشکافی؟ این ابزار است یا نه؟ اما در تمدن دینی نمی‌گویند عصر کشتی، عصر عصا یا عصر قالیچه پرنده. می‌گویند عصر نوح، عصر موسی، عصر سلیمان. حتی درباره امام عصر علیه‌السلام گفته شده است تا پیش از ظهور دو حرف از علم آشکار شده و پس از ظهور یازده حرف دیگر آشکار می‌شود. اما نمی‌گویند عصر فلان تکنولوژی؛ می‌گویند عصر امام زمان. امام بر زمان غالب است، نه زمان بر امام. این بحث دقیقی است. امام زمان یعنی امام دنبال زمان نمی‌افتد؛ زمان به دنبال امام می‌دود. وقتی می‌گوییم «اهدنا الصراط المستقیم»، یعنی من می‌خواهم پیش از آنکه حول کشتی جامعه بسازم، حول اساس جامعه بسازم؛ نه حول قالیچه پرنده، نه حول هایپرسونیک، سجیل یا انرژی هسته‌ای. من حول خمینی و خامنه‌ای جامعه می‌سازم. آیا این خطر دارد؟ بله، خطر دارد؛ چون صراط مستقیم، صراط مستقیمِ حول جامعه بر محور امامت و ولایت است. درست در نقطه مقابل آن، مغضوبین و ضالین قرار می‌گیرند. فرعون نمی‌گذارد، نمرود نمی‌گذارد، ابوسفیان نمی‌گذارد، معاویه و یزید نمی‌گذارند، تمدن غرب و ترامپ نمی‌گذارند. می‌گویند اگر صرفاً سجیل بود، بروید دورش جمع شوید؛ ما هم داریم. اگر انرژی هسته‌ای بود، ما هم داریم. اما اختلاف کجا پدید می‌آید؟ آنجا که حول امام جامعه می‌سازی و خرده‌فرهنگ‌های جغرافیایی که در سایکس–پیکو تعیین شده کنار می‌رود. این مرزها را چه کسی کشید؟ چه کسی گفت اینجا عراق است، آنجا افغانستان است، آنجا پاکستان است؟ همین آمریکا و انگلیس در جنگ جهانی اول. در سایکس–پیکو تنها جغرافیایی که قلم بر تشکیل آن نرفت، ایران اسلامی است. ایران قدیمی‌تر از تاریخ است. نتوانستند آن را شکل دهند اما کوچک کردند؛ بحرین را از آن گرفتند، گرجستان و باکو (بادکوبه) را گرفتند. وقتی تمدنی شکل می‌دهی، سایکس–پیکو از خاصیت می‌افتد. حول امام، رنگ کنار می‌رود، زبان کنار می‌رود، جغرافیا کنار می‌رود. این می‌شود صراط مستقیم؛ صراط مستقیمی که در نماز می‌گوییم. این نیست که اگر روزی صد رکعت نماز بخوانیم و صد بار یا دویست بار بگوییم «اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین أنعمت علیهم» اما حول امام جمع نشویم. این چه نمازی است؟ نمازی که در لندن و در جغرافیای ملکه الیزابت هم می‌شود خواند. نمازی که آن‌ها را نگران می‌کند نمازی است که جامعه را حول محور امام شکل می‌دهد. این تقواست. تقوا این است. تقوا باز کردن چشم و ابرو و کج کردن گردن نیست. تقوا این نیست که بگوییم این آدم عجیب و غریبی است که چرا به رکوع می‌رود و نیم ساعت بلند نمی‌شود. شاید کمرش درد می‌کند. حسن آنجاست که بیاید ارتباطات خودش را حول امام شکل دهد. کسی به من توهین کرده ولی من دوستش دارم؛ چون محور، امامت امیرالمؤمنین است. برای همین از مال خودش خرج می‌کند و پا می‌شود می‌رود پیش امیرالمؤمنین به زیارت نجف. ببینید جامعه را چگونه شکل می‌دهد؛ خرده‌مانع‌ها را کنار می‌زند. در جامعه غربی، من در مسکو از یک زن و مرد جوان که به‌حسب ظاهر زن و شوهر بودند پرسیدم اقتصاد خانواده‌شان به چه شکلی است. اقتصاد آن‌ها اقتصاد نئو‌کینزی است؛ اقتصاد آدام اسمیت و فریدمن؛ یعنی اقتصاد انتفاع. گفتند قانون اقتصاد ما این است: پنجاه پنجاه؛ هزینه اجاره، خوراک، پوشاک، انشعابات برق و آب و گاز پنجاه درصد را من می‌دهم و پنجاه درصد را زنم. پرسیدم چرا؟ گفتند چون ما از یکدیگر مساوی استفاده می‌کنیم. من از او لذت می‌برم، او از من لذت می‌برد. اگر او نباشد من لذتی ندارم و اگر من نباشم او لذتی ندارد. هزینه به میزان بهره‌برداری است. در مقابل این نظام خانواده که بر پایه بهره‌برداری بنا شده، شما واجب نفقه را می‌گذارید و این حدیث را می‌آورید که امام صادق علیه‌السلام فرمود: هر مردی که در راه تأمین خوراک و نان و غذای همسرش تلاش کند و عرق بریزد، همانند عرق جبین شهید سلیمانی در نبل و الزهرا، کارش مجاهدت فی سبیل‌الله است. این قاعده را به هم می‌زند. «اهدنا الصراط المستقیم» سر از اینجا درمی‌آورد، مؤمنین و مؤمنات؛ نه اینکه بگوییم ما یک حمد و یک فاتحه و یک نماز خواندیم و تمام شد. مغضوب چه کسی است؟ انعمت علیهم چه کسانی هستند؟ صراط مستقیم کجاست؟ کدام جاده است؟ کدام خیابان است؟ کدام اتوبان است؟ کدام بزرگراه است؟ صراط مستقیم نوعی زیست است که با تجمع حول امام شکل می‌گیرد. وقتی تجمع حول امام کردیم و امام نور است، روابط نورانی می‌شود. رابطه نورانی، یعنی حسادت نیست، احتکار نیست، گران‌فروشی نیست. در این تجمع حول امام، ببینید کدام اقتصاد می‌تواند چنین چیزی را بدهد؟ دانشگاه شیکاگو؟ مکتب فریدمن؟ در کدام اقتصاد گفته شده است: ای مؤمن، ای تاجر، اگر در انبار خود کالایی داری و دوست داری گران شود تا سود ببری، ده سال عبادتت بر باد است؟ فقط آرزو کرده‌ای. «من تمنا لیلة اسعار العقل». هرکس آرزو کند که قیمت بالا برود تا سود کند، همین آرزو عبادت را نابود می‌کند. شب‌هایی پیش می‌آید که بعضی‌ها طلا یا دلار می‌خرند و بعد آرزو می‌کنند که قیمت بالا برود تا سود کنند. این یعنی آرزو دارند مردم به خاک فلاکت بنشینند. پیامبر فرمود نماز جماعتش باد هواست، نماز شبش باد هواست. همین که یک شب از ذهنش خطور کند، عبادت هفتاد سالش بر باد می‌رود. صراط مستقیم چنین زندگی‌ای است؛ چنین زیستی. و تقوا هم همین است. پس خودم و شما را به تقوا و صراط مستقیم چنین دعوت می‌کنم.

 

  • خطبه اول نمازجمعه 25 مهر1404

نویسنده : سرکار خانم رمضان زارع

۵
از ۵
۳ مشارکت کننده

رمز عبورتان را فراموش کرده‌اید؟

ثبت کلمه عبور خود را فراموش کرده‌اید؟ لطفا شماره همراه یا آدرس ایمیل خودتان را وارد کنید. شما به زودی یک ایمیل یا اس ام اس برای ایجاد کلمه عبور جدید، دریافت خواهید کرد.

بازگشت به بخش ورود

کد دریافتی را وارد نمایید.

بازگشت به بخش ورود

تغییر کلمه عبور

تغییر کلمه عبور

حساب کاربری من

سفارشات

مشاهده سفارش